خجالتزده، شرمنده، شرمگین، شرمسار، دستپاچه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was abashed by the unexpected compliment.
او از این تعریف غیرمنتظره خجالتزده شد.
The abashed athlete apologized to the fans for his behavior.
ورزشکار شرمسار بابت رفتار خود از هواداران عذرخواهی کرد.
The abashed student avoided eye contact with her professor.
دانشجوی دستپاچه از برقراری تماس چشمی با استاد خود اجتناب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abashed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abashed