فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Abashed

əˈbæʃt əˈbæʃt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خجالت‌زده، شرمنده، شرمگین، شرمسار، دستپاچه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He was abashed by the unexpected compliment.

او از این تعریف غیرمنتظره خجالت‌زده شد.

The abashed athlete apologized to the fans for his behavior.

ورزشکار شرمسار بابت رفتار خود از هواداران عذرخواهی کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The abashed student avoided eye contact with her professor.

دانشجوی دستپاچه از برقراری تماس چشمی با استاد خود اجتناب کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abashed

  1. adjective feeling or caused to feel uneasy and self-conscious
    Synonyms:
    ashamed embarrassed chagrined

لغات هم‌خانواده abashed

  • adjective
    abashed

ارجاع به لغت abashed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abashed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abashed

لغات نزدیک abashed

پیشنهاد بهبود معانی