فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mortification

ˌmɔːrtɪfɪˈkeɪʃn̩ ˌmɔːtɪfɪˈkeɪʃn̩

معنی و نمونه‌جمله

noun

ریاضت، پست کردن، رنج، خجلت، فساد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Fasting is a kind of mortification.

روزه‌گیری نوعی نفس‌کشی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mortification

  1. noun humiliation
    Synonyms:
    shame disgrace embarrassment dishonor degradation humbling affront chagrin abasement ignominy put-down bring down loss of face condescension resignation

ارجاع به لغت mortification

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mortification» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mortification

لغات نزدیک mortification

پیشنهاد بهبود معانی