شکل جمع:
aggravationsمشکل، سختی، ناراحتی، اذیت، آزار، مصدع
The dog's barking was a constant aggravation.
عوعو سگ مصدع همیشگی بود.
Traffic jams always cause me a great deal of aggravation.
ترافیک همیشه باعث ناراحتیام میشود.
تشدید، وخیمسازی، تهییج، برانگیختگی، تحریک، تشویق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
in order to prevent an aggravation of the problem
برای جلوگیری از تشدید آن مسئله
The sudden increase in prices caused widespread aggravation among the population.
افزایش ناگهانی قیمتها باعث برانگیختگی گسترده در بین مردم شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «aggravation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aggravation