آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Aggravation

ˌæɡrəˈveɪʃən ˌæɡrəˈveɪʃən

شکل جمع:

aggravations

معنی aggravation | جمله با aggravation

noun countable uncountable

مشکل، سختی، ناراحتی، اذیت، آزار، مصدع

The dog's barking was a constant aggravation.

عوعو سگ مصدع همیشگی بود.

Traffic jams always cause me a great deal of aggravation.

ترافیک همیشه باعث ناراحتی‌ام می‌شود.

noun uncountable formal

تشدید، وخیم‌سازی، تهییج، برانگیختگی، تحریک، تشویق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

in order to prevent an aggravation of the problem

برای جلوگیری از تشدید آن مسئله

The sudden increase in prices caused widespread aggravation among the population.

افزایش ناگهانی قیمت‌ها باعث برانگیختگی گسترده در بین مردم شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد aggravation

  1. noun worsening of a situation,
    Synonyms:
    worsening increase intensification heightening strengthening exacerbation sharpening inflammation inflaming magnification exaggeration condition deepening

سوال‌های رایج aggravation

شکل جمع aggravation چی میشه؟

شکل جمع aggravation در زبان انگلیسی aggravations است.

ارجاع به لغت aggravation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aggravation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aggravation

لغات نزدیک aggravation

پیشنهاد بهبود معانی