امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Aggravation

ˌæɡrəˈveɪʃən ˌæɡrəˈveɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    aggravations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
مشکل، سختی، ناراحتی، اذیت، آزار، مصدع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The dog's barking was a constant aggravation.
- عوعو سگ مصدع همیشگی بود.
- Traffic jams always cause me a great deal of aggravation.
- ترافیک همیشه باعث ناراحتی‌ام می‌شود.
noun uncountable formal
تشدید، وخیم‌سازی، تهییج، برانگیختگی، تحریک، تشویق
- in order to prevent an aggravation of the problem
- برای جلوگیری از تشدید آن مسئله
- The sudden increase in prices caused widespread aggravation among the population.
- افزایش ناگهانی قیمت‌ها باعث برانگیختگی گسترده در بین مردم شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aggravation

  1. noun annoyance
    Synonyms:
    affliction aggro bother botheration difficulty distress exasperation hang-up headache irksomeness irritation pain pain in the neck pet peeve provocation teasing vexation worry
  1. noun worsening of a situation,
    Synonyms:
    condition deepening exacerbation exaggeration heightening increase inflaming inflammation intensification magnification sharpening strengthening worsening

ارجاع به لغت aggravation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aggravation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aggravation

لغات نزدیک aggravation

پیشنهاد بهبود معانی