شکل نوشتاری دیگر این لغت: soul mate
نیمهی گمشده، محبوب، معشوق، دلبر، همدم، یار
She believes her soulmate is out there waiting for her.
او بر این باور است که معشوقش در آنجا منتظر اوست.
He felt an instant connection, as if she were his soulmate.
او ارتباط سریعی را احساس کرد، گویی او نیمهی گمشدهاش بود.
همروح، همنظر (کسانی که عقاید مشترکی با هم دارند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
As friends, they acted like soulmates, always supporting each other’s dreams.
بهعنوان دوست، آنها مانند همروحی رفتار میکردند و همیشه از رویاهای یکدیگر حمایت میکردند.
Their conversations revealed they were soulmates, united by their strong values.
مکالماتشان نشان داد که آنها همنظرند و با ارزشهای قوی خود متحد شدهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «soulmate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/soulmate