فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Counterattack

ˈkaʊntərəˌtæk ˈkaʊntərəˌtæk ˈkaʊntərəˌtæk

گذشته‌ی ساده:

counterattacked

شکل سوم:

counterattacked

سوم‌شخص مفرد:

counterattacks

وجه وصفی حال:

counterattacking

شکل جمع:

counterattacks

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: counter-attack

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

حمله‌ی متقابل، ضدحمله، پاتک

The army launched a counterattack to push back the enemy forces.

ارتش برای عقب راندن نیروهای دشمن دست به حمله‌ی متقابل زد.

The boxer dodged his opponent's punch and launched a counterattack.

مشت‌زن از مشت حریف جاخالی داد و ضدحمله‌ای را انجام کرد.

verb - intransitive verb - transitive

ضدحمله زدن، حمله‌ی متقابل کردن، دست به حمله‌ی متقابل زدن، دست به ضدحمله زدن، پاتک زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

They counterattacked with all their tanks.

آنان با همه‌ی تانک‌های خود پاتک زدند.

The enemy troops were advancing, but our soldiers quickly counter-attacked and pushed them back.

نیروهای دشمن در حال پیشروی بودند اما سربازان ما به‌سرعت ضد حمله زدند و آن‌ها را عقب راندند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد counterattack

  1. noun the act of retaliating
    Synonyms:
    retaliation revenge reprisal retribution reciprocation requital tit for tat counteraction counterblow countermove counterplay vengeance
  1. verb make a counterattack
    Synonyms:
    counterstrike

لغات هم‌خانواده counterattack

  • verb - transitive
    attack, counterattack

ارجاع به لغت counterattack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «counterattack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/counterattack

لغات نزدیک counterattack

پیشنهاد بهبود معانی