آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Contrast

    kənˈtræst ˈkɑːntræst ˈkɒntrɑːst kənˈtrɑːst

    گذشته‌ی ساده:

    contrasted

    شکل سوم:

    contrasted

    سوم‌شخص مفرد:

    contrasts

    وجه وصفی حال:

    contrasting

    شکل جمع:

    contrasts

    معنی contrast | جمله با contrast

    noun countable uncountable B2

    (شخص یا چیز) متفاوت، برابر نهشته، تفاوت (به ویژه بین دو چیز مورد مقایسه)، مقایسه، تقابل

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    to compare and contrast

    وجوه تشابه و تمایز را نشان دادن

    the noticeable contrast between those two countries

    تفاوت چشمگیر بین آن دو کشور

    noun uncountable

    (نقاشی و تصویر تلویزیونی و سینمایی و غیره) تضاد، کنتراست (میزان تضاد بین دو رنگ و غیره)، پادنمایی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    verb - transitive

    (با: with) تضاد داشتن (با)، مغایر بودن با

    His deeds contrasted with his words.

    رفتار او با حرف‌هایش تضاد داشت.

    verb - intransitive

    کنتراست ایجاد کردن، تضاد ایجاد کردن

    verb - transitive

    مقایسه کردن (برای نشان دادن تفاوت ها)، همسنجی کردن، برابر هم گذاشتن

    He contrasted the two poems.

    او آن دو شعر را هم‌سنجی کرد.

    contrast lighting

    نورپردازی دارای کنتراست

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    contrastive grammar

    دستور مقابله‌ای

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد contrast

    1. noun difference
      Synonyms:
      difference disagreement inequality unlikeness dissimilarity disparity distinction variation diversity opposition contradiction comparison divergence incompatibility variance antithesis converse reverse similarity differentiation contradistinction contrariety contraposition inconsistency foil dissimilitude heterogeneity oppositeness adverse inverse incongruousness
      Antonyms:
      similarity equality agreement conformity likeness uniformity unity copy facsimile homogeneousness
    1. verb compare, differ
      Synonyms:
      compare differentiate distinguish separate differ disagree vary conflict oppose contradict mismatch deviate diverge match up weigh balance collate bracket be unlike be dissimilar be diverse depart stack up against set in opposition hang stand out hold a candle to be contrary to set off be variable be a foil to
      Antonyms:
      agree conform coincide concur be similar be equal accord be alike

    Collocations

    by contrast, in contrast

    در مقابل، در عوض، از سوی دیگر

    لغات هم‌خانواده contrast

    • noun
      contrast
    • adjective
      contrasting
    • verb - transitive
      contrast

    سوال‌های رایج contrast

    گذشته‌ی ساده contrast چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده contrast در زبان انگلیسی contrasted است.

    شکل سوم contrast چی میشه؟

    شکل سوم contrast در زبان انگلیسی contrasted است.

    شکل جمع contrast چی میشه؟

    شکل جمع contrast در زبان انگلیسی contrasts است.

    وجه وصفی حال contrast چی میشه؟

    وجه وصفی حال contrast در زبان انگلیسی contrasting است.

    سوم‌شخص مفرد contrast چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد contrast در زبان انگلیسی contrasts است.

    ارجاع به لغت contrast

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «contrast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contrast

    لغات نزدیک contrast

    • - contrary to
    • - contrary to popular belief
    • - contrast
    • - contrast effect
    • - contrasting
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.