بهاشتباه، بهطور غلط
They mistakenly believed her to be pregnant.
آنها بهاشتباه فکر کردند که او باردار است.
He mistakenly said the city has a 31 percent unemployment rate.
او بهاشتباه گفت که نرخ بیکاری این شهر ۳۱ درصد است.
بهطور تصادفی، بهطور سهوی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The car mistakenly hit a passer-by.
خودرو بهطور سهوی با رهگذر برخورد کرد.
Warplanes mistakenly bombed a village.
جنگندهها بهطور تصادفی یک روستا را بمباران کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mistakenly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mistakenly