شروع بدی داشتن (در یک رابطه یا موقعیت)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I think we got off on the wrong foot; let's try to start over.
فکر کنم شروع بدی داشتیم. بیا سعی کنیم دوباره شروع کنیم.
He got off on the wrong foot with his new boss by arriving late on his first day.
او با دیر رسیدن در روز اول کار، شروع بدی با رئیس جدیدش داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «get off on the wrong foot» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-off-on-the-wrong-foot