با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Honk

hɑːŋk hɒŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    honked
  • شکل سوم:

    honked
  • سوم‌شخص مفرد:

    honks
  • وجه وصفی حال:

    honking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
بوق زدن، صدا کردن (غاز)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Please don't honk your horn near the hospital!
- لطفاً در نزدیکی بیمارستان بوق نزنید!
- The car behind me honked angrily in the traffic jam.
- ماشین پشت‌سرم در ترافیک باعصبانیت بوق زد.
verb - intransitive verb - transitive
انگلیسی بریتانیایی عامیانه بالا آوردن، استفراغ کردن
- The smell of the seafood made me honk uncontrollably.
- بوی غذاهای دریایی باعث شد بی‌اختیار استفراغ کنم.
- I had to run to the bathroom and honk into the toilet.
- مجبور شدم به‌سمت حمام بدوم و در توالت بالا بیاورم.
noun countable
ناله‌ی غاز، صدای بوق
- You can hear the honk all night long.
- تمام شب می‌توانید صدای بوق را بشنوید.
- The persistent honks from the geese echoed across the lake.
- ناله‌های مداوم غازها در سراسر دریاچه می‌پیچید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد honk

  1. verb toot
    Synonyms: beep, blare, blast, blow, blow the horn, sound, sound one’s horn, tootle

ارجاع به لغت honk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «honk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/honk

پیشنهاد بهبود معانی