فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Honk

hɑːŋk hɒŋk

گذشته‌ی ساده:

honked

شکل سوم:

honked

سوم‌شخص مفرد:

honks

وجه وصفی حال:

honking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

بوق زدن، صدا کردن (غاز)

Please don't honk your horn near the hospital!

لطفاً در نزدیکی بیمارستان بوق نزنید!

The car behind me honked angrily in the traffic jam.

ماشین پشت‌سرم در ترافیک باعصبانیت بوق زد.

verb - intransitive verb - transitive

انگلیسی بریتانیایی عامیانه بالا آوردن، استفراغ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The smell of the seafood made me honk uncontrollably.

بوی غذاهای دریایی باعث شد بی‌اختیار استفراغ کنم.

I had to run to the bathroom and honk into the toilet.

مجبور شدم به‌سمت حمام بدوم و در توالت بالا بیاورم.

noun countable

ناله‌ی غاز، صدای بوق

You can hear the honk all night long.

تمام شب می‌توانید صدای بوق را بشنوید.

The persistent honks from the geese echoed across the lake.

ناله‌های مداوم غازها در سراسر دریاچه می‌پیچید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد honk

  1. verb toot
    Synonyms:
    sound blow beep blast blare blow the horn sound one’s horn

ارجاع به لغت honk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «honk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/honk

لغات نزدیک honk

پیشنهاد بهبود معانی