با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Snowfall

ˈsnoʊfɒːl ˈsnəʊfɔːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
بارندگی(برف)
- Here the annual snowfall is two meters.
- در اینجا بارش سالیانه‌ی برف دو متر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snowfall

  1. noun Precipitation falling from clouds in the form of ice crystals
    Synonyms: snow

ارجاع به لغت snowfall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snowfall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snowfall

لغات نزدیک snowfall

پیشنهاد بهبود معانی