بارش برف، بارندگی برف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The snowfall blanketed the town in white.
بارش برف شهر را سفیدپوش کرد.
After the snowfall, we built a giant snowman in the yard.
پساز بارش برف، در حیاط آدمبرفی غولپیکری ساختیم.
The annual snowfall in the mountains has increased in recent years.
بارش سالانهی برف در کوهستانها در سالهای اخیر افزایش یافته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snowfall» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snowfall