شکل جمع:
snowflakesبلور برف، برفدانه، برفریزه، دانهی برف
Each snowflake is unique in its design.
هر بلور برف طراحی منحصربهفرد خود را دارد.
Snowflakes danced through the chilly winter air.
دانههای برف در هوای سرد زمستان به رقص درآمده بودند.
A delicate snowflake landed on his hoodie.
برفدانهی ظریفی روی هودی او فرود آمد.
ناپسند فرد تیتیشمامانی، آدم سوسول، فرد نازکنارنجی (واژهای توهینآمیز برای اشاره به فردی که زودرنج و حساس تلقی میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She can't handle criticism; she's such a snowflake.
او تحمل انتقاد را ندارد و خیلی نازکنارنجی است.
Sima called her a snowflake for getting upset over a simple joke.
سیما او را تیتیشمامانی خطاب کرد، زیرا بهخاطر شوخی سادهای ناراحت شده بود.
انگلیسی آمریکایی ناپسند همجنسباز (واژهای توهینآمیز برای اشاره به افراد همجنسگرا)
His classmates teased him, referring to him as the school's resident snowflake.
همکلاسیهایش او را مسخره کرده و او را همجنسباز خطاب میکردند.
He felt frustrated being labeled a snowflake by his peers.
او از اینکه توسط همسالانش همجنسباز خطاب میشد، احساس ناامیدی میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snowflake» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snowflake