تیر کشیدن (درد)، زایمان، رنج، گیرودار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the throes of childbirth
اوج درد زایمان
death throes
کشاکش مرگ
The country was in the throes of another revolution.
کشور در گیرودار یک انقلاب دیگر بود.
در کشاکش، در گیرودار، گرفتار، دستخوش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «throe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/throe