فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ambush

ˈæmbʊʃ ˈæmbʊʃ

گذشته‌ی ساده:

ambushed

شکل سوم:

ambushed

سوم‌شخص مفرد:

ambushes

وجه وصفی حال:

ambushing

شکل جمع:

ambushes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb noun verb - transitive

کمین، کمینگاه، دام، سربازانی که در کمین نشسته‌اند،پناهگاه، مخفیگاه سربازان برای حمله، کمین کردن، در کمین نشستن، شبیخون زدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The battalion got caught in an ambush sprung from behind.

گردان از عقب مورد حمله از کمینگاه قرار گرفت.

The enemy was waiting in an ambush behind the trees.

دشمن در پشت درختان کمین کرده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They ambushed us.

آن‌ها از کمینگاه به ما حمله کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ambush

  1. noun lying in wait; concealed position
    Synonyms:
    hiding trap trick deception concealment shelter ambushment lurking waiting hiding place waylaying pitfall camouflage
  1. verb lie in wait; attack
    Synonyms:
    attack assault surprise trap lay for wait lurk waylay entrap ensnare set trap hide jump surround box in hem in bushwhack jap hook decoy dry gulch assail net ambuscade

ارجاع به لغت ambush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ambush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ambush

لغات نزدیک ambush

پیشنهاد بهبود معانی