گذشتهی ساده:
ambushedشکل سوم:
ambushedسومشخص مفرد:
ambushesوجه وصفی حال:
ambushingشکل جمع:
ambushesکمین، کمینگاه، دام، سربازانی که در کمین نشستهاند،پناهگاه، مخفیگاه سربازان برای حمله، کمین کردن، در کمین نشستن، شبیخون زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The battalion got caught in an ambush sprung from behind.
گردان از عقب مورد حمله از کمینگاه قرار گرفت.
The enemy was waiting in an ambush behind the trees.
دشمن در پشت درختان کمین کرده بود.
They ambushed us.
آنها از کمینگاه به ما حمله کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ambush» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ambush