آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Waylay

weɪˈleɪ weɪˈleɪ

معنی waylay | جمله با waylay

adverb

در کمین کسی نشستن، کمین کردن، خف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He was waylaid by bandits.

سارقان جلو راهش را گرفتند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد waylay

  1. verb intercept, ambush
    Antonyms:

ارجاع به لغت waylay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waylay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/waylay

لغات نزدیک waylay

پیشنهاد بهبود معانی