Bushwhack

ˈbʊʃwæk ˈbʊʃwæk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive verb - intransitive adverb
ادای کسی را در آوردن، مبارزه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bushwhack

  1. verb To attack suddenly and without warning
    Synonyms: ambush, ambuscade, waylay, surprise, scupper, lurk, lie-in-wait
  2. verb To attack suddenly from a place of concealment.
    Synonyms: ambush

ارجاع به لغت bushwhack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bushwhack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bushwhack

لغات نزدیک bushwhack

پیشنهاد بهبود معانی