امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Decoy

ˈdiːkɔɪ ˈdiːkɔɪ ˈdiːkɔɪ ˈdiːkɔɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    decoyed
  • شکل سوم:

    decoyed
  • سوم‌شخص مفرد:

    decoys
  • وجه وصفی حال:

    decoying
  • شکل جمع:

    decoys

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر،(مجازاً) تله، دام، وسیله تطمیع، به دام انداختن، فریفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a police decoy to lure drug dealers
- تله‌ی پلیس برای به دام انداختن قاچاقچیان
- He was decoyed and lead into a police trap.
- او را گول زدند و به دام پلیس کشاندند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decoy

  1. noun bait, trap
    Synonyms:
    allurement attraction beard blind blow off booster camouflage catch chicane chicanery come-on deception drawing card ensnarement enticement facade fake front imitation inducement inveiglement lure nark plant pretense seducement shill sitting duck snare stick stoolie stool pigeon temptation trick trickery
  1. verb bait, entrap
    Synonyms:
    allure come on con deceive delude egg one on ensnare ensorcell entice fascinate inveigle lead on lead up garden path lure mislead mousetrap rope in seduce shill steer suck in tempt toll tout trap wile

ارجاع به لغت decoy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decoy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decoy

لغات نزدیک decoy

پیشنهاد بهبود معانی