Decoy

ˈdiːkɔɪ ˈdiːkɔɪ ˈdiːkɔɪ ˈdiːkɔɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    decoyed
  • شکل سوم:

    decoyed
  • سوم‌شخص مفرد:

    decoys
  • وجه وصفی حال:

    decoying
  • شکل جمع:

    decoys

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر،(مجازاً) تله، دام، وسیله تطمیع، به دام انداختن، فریفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a police decoy to lure drug dealers
- تله‌ی پلیس برای به دام انداختن قاچاقچیان
- He was decoyed and lead into a police trap.
- او را گول زدند و به دام پلیس کشاندند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decoy

  1. noun bait, trap
    Synonyms: allurement, attraction, beard, blind, blow off, booster, camouflage, catch, chicane, chicanery, come-on, deception, drawing card, ensnarement, enticement, facade, fake, front, imitation, inducement, inveiglement, lure, nark, plant, pretense, seducement, shill, sitting duck, snare, stick, stoolie, stool pigeon, temptation, trick, trickery
  2. verb bait, entrap
    Synonyms: allure, come on, con, deceive, delude, egg one on, ensnare, ensorcell, entice, fascinate, inveigle, lead on, lead up garden path, lure, mislead, mousetrap, rope in, seduce, shill, steer, suck in, tempt, toll, tout, trap, wile

ارجاع به لغت decoy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decoy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decoy

لغات نزدیک decoy

پیشنهاد بهبود معانی