فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Chicane

ʃɪˈkeɪn ʃɪˈkeɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    ورزش پیچ جاده (مخصوصاً پیچ‌های s مانند در مسابقات اتومبیل‌رانی)
    • - The chicane was placed to challenge the skill of the drivers.
    • - پیچ جاده برای به چالش کشیدن مهارت رانندگان قرار داده شده بود.
    • - The sudden appearance of a chicane caught many racers off guard.
    • - پیدایش ناگهانی پیچ جاده باعث شد بسیاری از مسابقه‌دهندگان اتومبیل‌رانی غافل‌گیر شوند.
  • noun countable uncountable
    قدیمی دغل‌کاری، حیله‌گری، فریب
    • - The student tried to use a chicane to get out of taking the test.
    • - دانش‌آموز سعی کرد از دغل‌کاری استفاده کند تا از امتحان فرار کند.
    • - The magician performed a clever chicane to amaze the audience.
    • - شعبده‌باز یک فریب هوشمندانه اجرا کرد تا حضار را شگفت‌زده کند.
  • verb - intransitive
    مغلطه کردن، حیله‌گری کردن، دغل‌بازی کردن، گول زدن
    • - She tried to chicane of paying for the damages.
    • - او سعی کرد در پرداخت خسارت دغل‌بازی کند.
    • - Despite her attempts to chicane, the truth eventually came out.
    • - باوجود تلاش‌های او برای مغلطه کردن، حقیقت در نهایت آشکار شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد chicane

  1. verb Defeat someone through trickery or deceit
    Synonyms: cheat, chouse, shaft, screw, jockey
  2. verb Raise trivial objections
    Synonyms: cavil, carp
  3. noun The use of tricks to deceive someone (usually to extract money from them)
    Synonyms: trickery, chicanery, guile, wile, shenanigan

ارجاع به لغت chicane

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chicane» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chicane

لغات نزدیک chicane

پیشنهاد بهبود معانی