فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Onside

ˌɑːn- / / ˌɒːn- ˌɒnˈsaɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective adverb
    (بازی‌های ورزشی) در محل خود، بجا، قانونی (در‌برابر: offside)، خارج نشده ازخط
    • - He was definitely onside when he scored that goal.
    • - زمانی که آن گل را به ثمر رساند قطعاً داخل خط بود.
    • - The referee declared him onside.
    • - داور او را به داخل زمین فراخواند.
  • adverb adjective
    (فوتبال آمریکایی) زدن توپ با پا به مسافت کم
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد onside

  1. adjective Not offside; being within the prescribed area of play
    Antonyms: offside

ارجاع به لغت onside

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «onside» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/onside

لغات نزدیک onside

پیشنهاد بهبود معانی