فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Slope

sloʊp sləʊp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sloped
  • شکل سوم:

    sloped
  • سوم‌شخص مفرد:

    slopes
  • وجه وصفی حال:

    sloping
  • شکل جمع:

    slopes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
شیب، سرازیری، سراشیبی، سرازیری، سربالایی، کجی، انحراف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a sharp slope
- شیب تند
- a 40-degree slope
- شیب ۴۰ درجه
- a slight slope
- شیب ملایم
noun countable B2
جغرافیا دامنه (کوه یا تپه)
- She skied down the slope.
- در دامنه‌ی کوه به‌سمت پایین اسکی‌بازی کرد.
- Slope led down to the tranquil lake below.
- دامنه‌ی کوه به دریاچه‌ی آرامی در پایین منتهی می‌شد.
verb - intransitive
شیب داشتن، سراشیب شدن
- Here the road slopes down a little.
- در اینجا جاده کمی سراشیب می‌شود.
- The road slopes gently.
- جاده به‌آرامی سراشیب شد.
noun countable
هندسه شیب خط
- The students measured the slope of the ramp for their experiment.
- دانش‌آموزان برای آزمایش خود شیب‌خط سطح شیب‌دار را اندازه گرفتند.
- The architect calculated the slope of the roof to ensure proper drainage.
- معمار شیب خط سقف را برای اطمینان از زهکشی مناسب محاسبه کرد.
adjective
شیب‌دار
- The slope terrain made hiking difficult.
- زمین شیب‌دار پیاده‌روی را دشوار می‌کرد.
- The slope roof shed rain.
- از سقف شیب‌دار باران می‌ریزد.
verb - transitive
شیب‌دار کردن، سراشیب کردن، شیب دادن
- He sloped the roof of the shed to shed rainwater efficiently.
- او سقف سوله را شیب‌دار کرد تا آب باران را به نحو احسن پایین بریزد.
- They sloped the path gently to make it accessible for hikers.
- آن‌ها مسیر را شیب آرامی دادند تا برای کوه‌نوردان قابل دسترسی باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slope

  1. noun slant, tilt
    Synonyms:
    bias tilt inclination lean tip bend cant descent rise ramp bank gradient deviation incline pitch skew leaning deflection hill shelf sway diagonal obliquity obliqueness declivity rising ground steepness downgrade bevel declination abruptness
    Antonyms:
    level evenness
  1. verb slant, tilt
    Synonyms:
    lean tilt incline angle tip cant list pitch drop fall descend rise ascend bank heel recline rake shelve bevel dip drop away skew splay
    Antonyms:
    level even

Collocations

ارجاع به لغت slope

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slope» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slope

لغات نزدیک slope

پیشنهاد بهبود معانی