گذشتهی ساده:
slopedشکل سوم:
slopedسومشخص مفرد:
slopesوجه وصفی حال:
slopingشکل جمع:
slopesشیب، سرازیری، سراشیبی، سرازیری، سربالایی، کجی، انحراف
a sharp slope
شیب تند
a 40-degree slope
شیب ۴۰ درجه
a slight slope
شیب ملایم
جغرافیا دامنه (کوه یا تپه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She skied down the slope.
در دامنهی کوه بهسمت پایین اسکیبازی کرد.
Slope led down to the tranquil lake below.
دامنهی کوه به دریاچهی آرامی در پایین منتهی میشد.
شیب داشتن، سراشیب شدن
Here the road slopes down a little.
در اینجا جاده کمی سراشیب میشود.
The road slopes gently.
جاده بهآرامی سراشیب شد.
هندسه شیب خط
The students measured the slope of the ramp for their experiment.
دانشآموزان برای آزمایش خود شیبخط سطح شیبدار را اندازه گرفتند.
The architect calculated the slope of the roof to ensure proper drainage.
معمار شیب خط سقف را برای اطمینان از زهکشی مناسب محاسبه کرد.
شیبدار
The slope terrain made hiking difficult.
زمین شیبدار پیادهروی را دشوار میکرد.
The slope roof shed rain.
از سقف شیبدار باران میریزد.
شیبدار کردن، سراشیب کردن، شیب دادن
He sloped the roof of the shed to shed rainwater efficiently.
او سقف سوله را شیبدار کرد تا آب باران را به نحو احسن پایین بریزد.
They sloped the path gently to make it accessible for hikers.
آنها مسیر را شیب آرامی دادند تا برای کوهنوردان قابل دسترسی باشد.
شیب تند
شیب ملایم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slope» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slope