فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Slope

sloʊp sləʊp

گذشته‌ی ساده:

sloped

شکل سوم:

sloped

سوم‌شخص مفرد:

slopes

وجه وصفی حال:

sloping

شکل جمع:

slopes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

شیب، سرازیری، سراشیبی، سرازیری، سربالایی، کجی، انحراف

a sharp slope

شیب تند

a 40-degree slope

شیب ۴۰ درجه

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a slight slope

شیب ملایم

noun countable B2

جغرافیا دامنه (کوه یا تپه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She skied down the slope.

در دامنه‌ی کوه به‌سمت پایین اسکی‌بازی کرد.

Slope led down to the tranquil lake below.

دامنه‌ی کوه به دریاچه‌ی آرامی در پایین منتهی می‌شد.

verb - intransitive

شیب داشتن، سراشیب شدن

Here the road slopes down a little.

در اینجا جاده کمی سراشیب می‌شود.

The road slopes gently.

جاده به‌آرامی سراشیب شد.

noun countable

هندسه شیب خط

The students measured the slope of the ramp for their experiment.

دانش‌آموزان برای آزمایش خود شیب‌خط سطح شیب‌دار را اندازه گرفتند.

The architect calculated the slope of the roof to ensure proper drainage.

معمار شیب خط سقف را برای اطمینان از زهکشی مناسب محاسبه کرد.

adjective

شیب‌دار

The slope terrain made hiking difficult.

زمین شیب‌دار پیاده‌روی را دشوار می‌کرد.

The slope roof shed rain.

از سقف شیب‌دار باران می‌ریزد.

verb - transitive

شیب‌دار کردن، سراشیب کردن، شیب دادن

He sloped the roof of the shed to shed rainwater efficiently.

او سقف سوله را شیب‌دار کرد تا آب باران را به نحو احسن پایین بریزد.

They sloped the path gently to make it accessible for hikers.

آن‌ها مسیر را شیب آرامی دادند تا برای کوه‌نوردان قابل دسترسی باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slope

  1. noun slant, tilt
    Synonyms:
    bias tilt inclination lean tip bend cant descent rise ramp bank gradient deviation incline pitch skew leaning deflection hill shelf sway diagonal obliquity obliqueness declivity rising ground steepness downgrade bevel declination abruptness
    Antonyms:
    level evenness
  1. verb slant, tilt
    Synonyms:
    lean tilt incline angle tip cant list pitch drop fall descend rise ascend bank heel recline rake shelve bevel dip drop away skew splay
    Antonyms:
    level even

Collocations

steep slope

شیب تند

gentle slope

شیب ملایم

ارجاع به لغت slope

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slope» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slope

لغات نزدیک slope

پیشنهاد بهبود معانی