فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Coursing

ˈkɔːrsɪŋ ˈkɔːsɪŋ

گذشته‌ی ساده:

coursed

شکل سوم:

coursed

سوم‌شخص مفرد:

courses

معنی‌ها

noun

تعقیب، پیگیری، مسابقه (رجوع شود به: course)

noun

شکار با سگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coursing

  1. verb move along, of liquids
    Synonyms:
    flowing streaming running progressing circulating drifting trailing racing surging conducting pulsating lapping trending tracking orbiting galloping feeding lining heating designing planning scheming classing subjecting circuiting gaming

ارجاع به لغت coursing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coursing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coursing

لغات نزدیک coursing

پیشنهاد بهبود معانی