فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gaming

ˈɡeɪmɪŋ ˈɡeɪmɪŋ

گذشته‌ی ساده:

gamed

شکل سوم:

gamed

سوم‌شخص مفرد:

games

معنی و نمونه‌جمله

noun B2

بازی، قمار‌بازی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He had a passion for gaming.

او عاشق قمار بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gaming

  1. verb place a bet on
    Synonyms:
    betting gambling wagering playing backing laying staking
  1. noun the act of playing for stakes in the hope of winning (including the payment of a price for a chance to win a prize)
    Synonyms:
    gambling play

Collocations

gaming house

قمارخانه

gaming room

اتاق (ویژه‌ی) قمار

gaming table

میز قمار (دارای سوراخ و شبکه‌ی ویژه هر قمار به‌خصوص)

ارجاع به لغت gaming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gaming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gaming

لغات نزدیک gaming

پیشنهاد بهبود معانی