با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Betting

ˈbetɪŋ ˈbetɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bet
  • شکل سوم:

    bet
  • سوم‌شخص مفرد:

    bets

معنی

شرط بندی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد betting

  1. verb Maintain with or as if with a bet
    Synonyms: wagering, playing, laying, gaming, gambling
  2. verb Stake on the outcome of an issue
    Synonyms: wagering, staking, risking, speculating, venturing, playing, going, reckoning, waging, posting, gaming, gambling, calculating, hazarding, laying, plunging, trusting, looking, pledging, chancing, putting, backing, depending, hedging, counting
  3. adjective Preoccupied with the pursuit of pleasure and especially games of chance
    Synonyms: dissipated, card-playing, sporting

ارجاع به لغت betting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «betting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/betting

لغات نزدیک betting

پیشنهاد بهبود معانی