شرط، موضوع شرطبندی، نذر، چیزی که سر آن شرطبندی شود، (شخص یا چیز) موفق شونده، به مراد رسان، مبلغ یا جایزهی شرطبندی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
He is the best bet for the job.
او بیشترین شانس را برای (به دست آوردن) این شغل دارد.
This team is a poor bet.
این تیم فوتبال ارزش شرطبندی را ندارد.
شرط بستن، به خطر انداختن نتیجهی یک موضوع یا عملکرد یک شرکتکننده، قمار کردن، شرطبندی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I bet it will rain tonight.
شرط میبندم امشب باران بیاید.
شرطبندی بر سر اتفاق نیفتن چیزی (مثلاً برنده نشدن یک تیم در مسابقه؛ اگر تیم ببازد یا مساوی شود شرطبندی را خواهید برد)
بین، میان، مابین
شرطبندی روی اسب
(عامیانه) اختیار دارید!، محققاً، حتماً، عیبی ندارد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bet