آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ بهمن ۱۴۰۳

    Wager

    ˈweɪdʒər ˈweɪdʒə

    گذشته‌ی ساده:

    wagered

    شکل سوم:

    wagered

    سوم‌شخص مفرد:

    wagers

    وجه وصفی حال:

    wagering

    شکل جمع:

    wagers

    معنی wager | جمله با wager

    noun countable

    شرط‌بندی‌، شرط، قمار

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    She tried to eat 50 hard-boiled eggs, for a wager.

    او سعی کرد برای شرط‌بندی ۵۰ تخم‌مرغ آب‌پز بخورد.

    Asghar laid a wager of five dollars on the race.

    اصغر پنج دلار روی آن مسابقه شرط‌ بست.

    verb - intransitive verb - transitive

    شرط‌بندی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    He wagered five dollars on the white horse.

    پنج دلار روی آن اسب سفید شرط‌بندی کرد.

    More than $5 billion was wagered legally on football.

    بیش‌از ۵ میلیارد دلار به‌صورت قانونی روی فوتبال شرط‌بندی شد.

    verb - intransitive

    قدیمی شرط بستن (گفتن حرفی به‌دلیل اطمینان زیاد)

    she regrets doing that, I'll wager.

    شرط می‌بندم که از انجام این کار پشیمان است.

    I'd wager that he's interested in Sara.

    شرط می‌بندم که او به سارا علاقه‌مند است.

    noun countable uncountable

    قدیمی تعهد، قول

    The high stakes of the wager made him nervous.

    قول زیاد او را عصبی می‌کرد.

    The wager was finished with a handshake and a promise to pay up.

    تعهد با دست دادن و قول پرداخت به پایان رسید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد wager

    1. noun money or something gambled
      Synonyms:
      gamble bet risk stake ante venture play pot pledge hazard plunge action challenge odds on handle hedge hunch chunk flyer long shot toss-up fighting chance outside chance fifty-fifty parlay
    1. verb bet money or something else in a gamble
      Synonyms:
      gamble risk venture stake lay put up bet chance play speculate plunge hazard adventure hedge set put on the line put on game lay a wager shoot pledge take action play the market parlay hustle shoot the works

    Collocations

    wager of battle

    دعوت جنگ تن به تن (که توسط متهم برای اثبات بی‌گناهی خود اعلام می‌شد)

    سوال‌های رایج wager

    گذشته‌ی ساده wager چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده wager در زبان انگلیسی wagered است.

    شکل سوم wager چی میشه؟

    شکل سوم wager در زبان انگلیسی wagered است.

    شکل جمع wager چی میشه؟

    شکل جمع wager در زبان انگلیسی wagers است.

    وجه وصفی حال wager چی میشه؟

    وجه وصفی حال wager در زبان انگلیسی wagering است.

    سوم‌شخص مفرد wager چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد wager در زبان انگلیسی wagers است.

    ارجاع به لغت wager

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wager» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wager

    لغات نزدیک wager

    • - wage war on (or against)
    • - wageless
    • - wager
    • - wager of battle
    • - wagger
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.