گذشتهی ساده:
wageredشکل سوم:
wageredسومشخص مفرد:
wagersوجه وصفی حال:
wageringشکل جمع:
wagersشرطبندی، شرط، قمار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
She tried to eat 50 hard-boiled eggs, for a wager.
او سعی کرد برای شرطبندی ۵۰ تخممرغ آبپز بخورد.
Asghar laid a wager of five dollars on the race.
اصغر پنج دلار روی آن مسابقه شرط بست.
شرطبندی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He wagered five dollars on the white horse.
پنج دلار روی آن اسب سفید شرطبندی کرد.
More than $5 billion was wagered legally on football.
بیشاز ۵ میلیارد دلار بهصورت قانونی روی فوتبال شرطبندی شد.
قدیمی شرط بستن (گفتن حرفی بهدلیل اطمینان زیاد)
she regrets doing that, I'll wager.
شرط میبندم که از انجام این کار پشیمان است.
I'd wager that he's interested in Sara.
شرط میبندم که او به سارا علاقهمند است.
قدیمی تعهد، قول
The high stakes of the wager made him nervous.
قول زیاد او را عصبی میکرد.
The wager was finished with a handshake and a promise to pay up.
تعهد با دست دادن و قول پرداخت به پایان رسید.
دعوت جنگ تن به تن (که توسط متهم برای اثبات بیگناهی خود اعلام میشد)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wager» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wager