امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dice

daɪs daɪs daɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    diced
  • شکل سوم:

    diced
  • سوم‌شخص مفرد:

    dices
  • وجه وصفی حال:

    dicing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural C2
تاس، (در بازی نرد و غیره) تاس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a pair of dice
- یک جفت تاس
noun
(هر بازی که در آن تاس به کار رود) تاس بازی، قاپ بازی
verb - transitive
باختن (در قمار با تاس)
verb - transitive
غذا و آشپزی بریدن به قطعات کوچک، (مواد غذایی را) قطعه قطعه کردن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده
- diced potatoes
- سیب‌زمینی بریده‌شده به صورت مکعب‌های ریز
- diced bread
- نان کاب‌شده (خردشده)
- The dice is cast.
- تاس ریخته شده است (سرنوشت تعیین شده است).
- to play dice
- در بازی تاس‌دار شرکت کردن، تاس‌بازی کردن
- We diced for dinner in the restaurant.
- سر شام در رستوران تاس انداختیم.
- He diced himself into debt.
- با باختن در قمار خود را مقروض کرد.
- diced leather
- چرم با طرح شطرنجی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
تاس بازی کردن
- to roll (or cast or throw) the dice
- تاس ریختن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dice

  1. noun cubes
    Synonyms:
    counters bones ivories tombstones shakers craps pair of dice

Idioms

  • dice with death

    خود را به خطر انداختن، با جان خود بازی کردن

  • load the dice

    1- تاس تقلبی به کار بردن 2- کلاه سر کسی رفتن یا گذاشتن

ارجاع به لغت dice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dice

لغات نزدیک dice

پیشنهاد بهبود معانی