آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ دی ۱۴۰۳

    Dice

    daɪs daɪs daɪs

    گذشته‌ی ساده:

    diced

    شکل سوم:

    diced

    سوم‌شخص مفرد:

    dices

    وجه وصفی حال:

    dicing

    شکل جمع:

    dice

    توضیحات:

    در معنای اول در انگلیسی آمریکایی همچنین می‌توان از die به‌جای dice استفاده کرد.

    معنی dice | جمله با dice

    noun countable C2

    تاس (مکعبی کوچک با اعداد متفاوت در هر وجه که در انواع بازی‌های شانسی کاربرد دارد)

    Let's roll the dice.

    بیا تاس بیندازیم.

    Borna picked up the dice and shook them in his hands.

    برنا تاس‌ها را برداشت و در دستانش تکان داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Each player took turns throwing the dice to determine their moves.

    هر بازیکن به نوبت تاس می‌انداخت تا حرکات خود را مشخص کند.

    noun uncountable

    بازی تاسی (هرنوع بازی شانسی که با تاس انجام می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Our friend introduced us to a new dice game.

    دوستمان بازی تاسی جدیدی را به ما معرفی کرد.

    We decided to pass our time with a fun dice game.

    تصمیم گرفتیم زمانمان را با بازی تاسی سرگرم‌کننده‌ای بگذرانیم.

    noun countable

    مکعب، نگین (قطعه‌ای مکعبی و کوچک از هر چیزی)

    Cut the onions into small dice.

    پیازها را به قطعات مکعبی کوچک خرد کنید.

    How to make potato dice?

    چگونه سیب‌زمینی را به‌ شکل نگینی خرد کنیم؟

    verb - transitive C2

    غذا و آشپزی نگینی کردن، نگینی خرد کردن، قطعه‌قطعه کردن (خرد کردن مواد غذایی به مکعب‌های کوچک)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    The chef instructed us to dice the bell peppers.

    سرآشپز به ما دستور داد که فلفل‌دلمه‌ای‌ها را نگینی کنیم.

    He will dice the tomatoes before adding them to the salad.

    او قبل‌از اضافه کردن گوجه‌فرنگی‌ها به سالاد آن‌ها را به‌صورت نگینی خرد خواهد کرد.

    verb - transitive

    باختن، اموال خود را به باد دادن (در قمار با تاس)

    He diced all his money away.

    او تمام پولش را در قمار به باد داد.

    Be careful not to dice your money!

    مراقب باش که پولت را با قمار به باد ندهی!

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dice

    1. noun cubes
      Synonyms:
      counters bones shakers craps cubes ivories pair of dice tombstones

    Idioms

    dice with death

    خود را به خطر انداختن، با جان خود بازی کردن

    load the dice

    1- تاس تقلبی به کار بردن 2- کلاه سر کسی رفتن یا گذاشتن

    سوال‌های رایج dice

    گذشته‌ی ساده dice چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده dice در زبان انگلیسی diced است.

    شکل سوم dice چی میشه؟

    شکل سوم dice در زبان انگلیسی diced است.

    شکل جمع dice چی میشه؟

    شکل جمع dice در زبان انگلیسی dice است.

    وجه وصفی حال dice چی میشه؟

    وجه وصفی حال dice در زبان انگلیسی dicing است.

    سوم‌شخص مفرد dice چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد dice در زبان انگلیسی dices است.

    ارجاع به لغت dice

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dice

    لغات نزدیک dice

    • - dicarbopylic
    • - dicast
    • - dice
    • - dice with death
    • - dicentra
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.