به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Designing

dəˈzaɪnɪŋ dɪˈzaɪnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    designed
  • شکل سوم:

    designed
  • سوم شخص مفرد:

    designs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن
  • adjective
    زیرک، حیله‌گر، طراحی
    • - a pattern designing machine
    • - ماشینی که الگوها را طراحی می‌کند
    • - a designing employee who undermined his own boss
    • - کارمند حقه‌بازی که بر ضد رئیس خود تبانی کرد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد designing

  1. adjective plotting, crafty
    Synonyms: artful, astute, conniving, conspiring, crooked, cunning, deceitful, devious, heedful, intriguing, Machiavellian, observant, scheming, sharp, shrewd, sly, treacherous, tricky, unscrupulous, wily
    Antonyms: aboveboard, artless, honest, not clever, unplanned

ارجاع به لغت designing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «designing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/designing

لغات نزدیک designing

پیشنهاد بهبود معانی