گذشتهی ساده:
gallopedشکل سوم:
gallopedسومشخص مفرد:
gallopsسریع، درحال تاخت، درحال توسعه، افسارگسیخته، شدید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The galloping changes in technology are reshaping our daily lives.
تغییرات سریع در تکنولوژی، زندگی روزمرهی ما را تغییر میدهد.
The galloping inflation has left many families struggling to make ends meet.
تورم شدید باعث شده که بسیاری از خانوادهها برای گذران زندگی خود با مشکل مواجه شوند.
تورم سواره، تورم شدید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «galloping» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/galloping