فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Galloping

ˈɡæləpɪŋ ˈɡæləpɪŋ

گذشته‌ی ساده:

galloped

شکل سوم:

galloped

سوم‌شخص مفرد:

gallops

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

سریع، درحال تاخت، درحال توسعه، افسارگسیخته، شدید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The galloping changes in technology are reshaping our daily lives.

تغییرات سریع در تکنولوژی، زندگی روزمره‌ی ما را تغییر می‌دهد.

The galloping inflation has left many families struggling to make ends meet.

تورم شدید باعث شده که بسیاری از خانواده‌ها برای گذران زندگی خود با مشکل مواجه شوند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد galloping

  1. verb cause to move at full gallop
    Synonyms:
    running speeding racing hurrying flying tearing sprinting bolting darting scooting striding jogging leaping bounding jumping hastening pacing cantering trotting loping swinging extending hurdling springing racking

Collocations

galloping inflation

تورم سواره، تورم شدید

ارجاع به لغت galloping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «galloping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/galloping

لغات نزدیک galloping

پیشنهاد بهبود معانی