۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚
خرید با تخفیف

    Swinging

    ˈswɪŋɪŋ ˈswɪŋɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      swung

    • شکل سوم:

      swung

    • سوم‌شخص مفرد:

      swings

    معنی

    adverb
    تاب‌خور(نده)، نوان، موزون، مسجع

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد swinging

    1. verb to bring about and carry to a successful conclusion
      Synonyms:
      effecting executing
    1. adjective moving backward and forward
      Synonyms:
      waving swaying fluctuating
    1. verb to execute by suspending by the neck
      Synonyms:
      hanging gibbeting
    1. adjective lively
      Synonyms:
      spirited vivacious sophisticated
    1. verb to change one's attitudes or policies, for example
      Synonyms:
      wavering vacillating
    1. verb to cause to swing, sense 1
      Synonyms:
      waving wielding brandishing flourishing whirling twirling wheeling pivoting
    1. verb to change the direction or course of
      Synonyms:
      turning shifting diverting deflecting deviating pivoting averting veering
    1. verb hang freely
      Synonyms:
      hanging dangling waving swaying moving dropping wobbling wavering oscillating vibrating fluctuating rocking turning rotating revolving whirling pivoting vacillating tottering lurching fluttering beating palpitating suspending handling managing maneuvering whipping swiveling brandishing flourishing
    1. verb to fasten or be fastened at one point with no support from below
      Synonyms:
      hanging dangling suspending slinging depending
    1. verb make a big sweeping gesture or movement
      Synonyms:
      sweeping
    1. noun changing location by moving back and forth
      Synonyms:
      swing vacillation
    1. adjective characterized by a buoyant rhythm
      Synonyms:
      swingy lilting tripping

    ارجاع به لغت swinging

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «swinging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swinging

    لغات نزدیک swinging

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه