فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whipping

ˈwɪpɪŋ ˈwɪpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    whippings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    تازیانه‌زنی، شلاق‌زنی، زدن شلاق، خوردن شلاق
    • - The sound of the whipping echoed through the corridors.
    • - صدای تازیانه‌زنی در راهروها پیچید.
    • - The whipping was administered as punishment for his disobedience.
    • - شلاق‌زنی به عنوان مجازات برای نافرمانی او اجرا شد.
  • noun
    شلاق، تازیانه
    • - leather whipping
    • - شلاق چرمی
    • - She gripped the whipping tightly in her hand.
    • - تازیانه را محکم در دستش گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whipping

  1. noun beating
    Synonyms: caning, flogging, licking, pasting, pounding, pummeling, punishment, spanking, tanning, thrashing, trouncing, walloping

ارجاع به لغت whipping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whipping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whipping

لغات نزدیک whipping

پیشنهاد بهبود معانی