فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shoulder

ˈʃoʊldər ˈʃəʊldə

گذشته‌ی ساده:

shouldered

شکل سوم:

shouldered

سوم‌شخص مفرد:

shoulders

وجه وصفی حال:

shouldering

شکل جمع:

shoulders

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

کالبدشناسی شانه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

Her shoulder ached.

شانه‌اش درد می‌کرد.

The football player injured his shoulder during the game.

این فوتبالیست در جریان بازی از ناحیه‌ی شانه آسیب دید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He was carrying a heavy load on his right shoulder.

بار سنگینی را بر شانه‌ی راست خود حمل می‌کرد.

noun plural

شانه‌ها، دوش (قسمت بالایی پشت شخص)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

It's cold; put this shawl over your shoulders.

هوا سرد است؛ این شال را روی دوشت بینداز.

She draped her jacket over her shoulders.

کتش را روی شانه‌هایش گذاشت.

noun plural

پوشاک سرشانه‌ها

The shoulders look a little loose.

سرشانه‌ها کمی گشاد به نظر می‌رسند.

I prefer these shoulders.

این سرشانه‌ها را ترجیح می‌دهم.

noun countable

شانه (بطری)

The shoulder of the perfume bottle was adorned with intricate designs.

شانه‌ی بطری عطر با طرح‌های پیچیده تزیین شده بود.

The shoulder of the wine bottle was elegantly shaped.

شانه‌ی بطری شراب شکل زیبایی داشت.

noun plural

مجازی دوش (مسئولیت یا تقصیر)

It's not fair to put all the blame on her shoulders for the project's failure.

عادلانه نیست که تمام تقصیرها برای شکست پروژه را به دوش او بیندازیم.

The success of the event rests on the shoulders of the organizing committee.

موفقیت این رویداد بر دوش کمیته‌ی برگزاری است.

noun countable uncountable

سردست (گوشت)

a shoulder of mutton

سردست گوسفند

The chef seasoned the shoulder.

سرآشپز سردست را مزه‌دار کرد.

noun countable

انگلیسی آمریکایی شانه (جاده)

It is forbidden to drive on the shoulder of the road.

رانندگی در شانه‌ی جاده ممنوع است.

The shoulder of the road provided a safe place for me to change my flat tire.

شانه‌ی جاده محل امنی را برای من فراهم کرد تا بتوانم لاستیکم را عوض کنم.

verb - transitive

به گردن گرفتن، پذیرفتن، به عهده گرفتن (مسئولیت یا تقصیر و غیره)

He shouldered all of the blame.

او همه‌ی تقصیرها را به گردن گرفت.

He shoulders several important duties at the ministry.

در وزارتخانه چندین مسئولیت مهم را به عهده دارد.

verb - transitive

به دوش کشیدن، به دوش گرفتن، بر دوش حمل کردن، روی شانه گذاشتن

He shouldered a heavy sack of rice.

یک کیسه‌ی سنگین برنج را به دوش کشید.

She carefully shouldered the fragile package.

او با دقت بسته شکستنی را به دوش گرفت.

verb - transitive

با شانه زدن به، تنه زدن (در میان جمعیت انبوه)

We shouldered our way through the crowd.

با شانه زدن از میان جمعیت رد شدیم.

The man shouldered through the crowd to get to the front of the line.

مرد در میان جمعیت تنه زد تا به ابتدای صف برسد.

noun

جغرافیا یال (کوه یا تپه)

The hiker carefully made his way up the steep shoulder of the mountain.

کوه‌نورد با احتیاط از یال تند کوه بالا رفت.

She marveled at the breathtaking view from the shoulder of the hill.

او از منظره‌ی خیره‌کننده از یال تپه شگفت‌زده شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shoulder

  1. verb be responsible for
    Synonyms:
    accept assume bear carry take on take upon oneself
    Antonyms:
    deny refuse
  1. verb push, jostle
    Synonyms:
    shove press nudge thrust elbow hustle push aside bulldoze

Collocations

shoulder arms

(ارتش) دوش فنگ، فرمان دوش فنگ

shoulder to shoulder

کنار یکدیگر، شانه‌به‌شانه‌ی همدیگر

shrug one's shoulder

شانه بالا انداختن، بی‌اعتنایی از خود نشان دادن، اهمیت ندادن

Idioms

cry on someone's shoulder

(با کسی) درد دل کردن، مشکلات خود را در میان گذاشتن

put one's shoulder to the wheel

با جدیت کار کردن، جد و جهد کردن

straight from the shoulder

1- (ضربه‌ی مشت و غیره) مستقیماً از شانه به جلو، سرراست 2- رک، صاف و پوست‌کنده

turn (or give) a cold shoulder

1- با سردی رفتار کردن (با)، کم‌لطفی کردن 2- احتراز کردن

give the cold shoulder

سرد برخورد کردن، سرد رفتار کردن

Idioms بیشتر

have a chip on one's shoulder

از زمین و زمان طلبکار بودن، عصبانی و شاکی بودن، کینه‌ی دیگران را به دل گرفتن

ارجاع به لغت shoulder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shoulder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shoulder

لغات نزدیک shoulder

پیشنهاد بهبود معانی