آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ مهر ۱۴۰۴

    Shoulder

    ˈʃoʊldər ˈʃəʊldə

    گذشته‌ی ساده:

    shouldered

    شکل سوم:

    shouldered

    سوم‌شخص مفرد:

    shoulders

    وجه وصفی حال:

    shouldering

    شکل جمع:

    shoulders

    معنی shoulder | جمله با shoulder

    noun countable B1

    کالبدشناسی شانه

    shoulder, شانه
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

    مشاهده

    Her shoulder ached.

    شانه‌اش درد می‌کرد.

    The football player injured his shoulder during the game.

    این فوتبالیست در جریان بازی از ناحیه‌ی شانه آسیب دید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was carrying a heavy load on his right shoulder.

    بار سنگینی را بر شانه‌ی راست خود حمل می‌کرد.

    noun plural

    شانه‌ها، دوش (قسمت بالایی پشت شخص)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    It's cold; put this shawl over your shoulders.

    هوا سرد است؛ این شال را روی دوشت بینداز.

    She draped her jacket over her shoulders.

    کتش را روی شانه‌هایش گذاشت.

    noun plural

    پوشاک سرشانه‌ها

    The shoulders look a little loose.

    سرشانه‌ها کمی گشاد به نظر می‌رسند.

    I prefer these shoulders.

    این سرشانه‌ها را ترجیح می‌دهم.

    noun countable

    شانه (بطری)

    The shoulder of the perfume bottle was adorned with intricate designs.

    شانه‌ی بطری عطر با طرح‌های پیچیده تزیین شده بود.

    The shoulder of the wine bottle was elegantly shaped.

    شانه‌ی بطری شراب شکل زیبایی داشت.

    noun plural

    مجازی دوش (مسئولیت یا تقصیر)

    It's not fair to put all the blame on her shoulders for the project's failure.

    عادلانه نیست که تمام تقصیرها برای شکست پروژه را به دوش او بیندازیم.

    The success of the event rests on the shoulders of the organizing committee.

    موفقیت این رویداد بر دوش کمیته‌ی برگزاری است.

    noun countable uncountable

    سردست (گوشت)

    a shoulder of mutton

    سردست گوسفند

    The chef seasoned the shoulder.

    سرآشپز سردست را مزه‌دار کرد.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی شانه (جاده)

    It is forbidden to drive on the shoulder of the road.

    رانندگی در شانه‌ی جاده ممنوع است.

    The shoulder of the road provided a safe place for me to change my flat tire.

    شانه‌ی جاده محل امنی را برای من فراهم کرد تا بتوانم لاستیکم را عوض کنم.

    verb - transitive

    به گردن گرفتن، پذیرفتن، به عهده گرفتن (مسئولیت یا تقصیر و غیره)

    He shouldered all of the blame.

    او همه‌ی تقصیرها را به گردن گرفت.

    He shoulders several important duties at the ministry.

    در وزارتخانه چندین مسئولیت مهم را به عهده دارد.

    verb - transitive

    به دوش کشیدن، به دوش گرفتن، بر دوش حمل کردن، روی شانه گذاشتن

    He shouldered a heavy sack of rice.

    یک کیسه‌ی سنگین برنج را به دوش کشید.

    She carefully shouldered the fragile package.

    او با دقت بسته شکستنی را به دوش گرفت.

    verb - transitive

    با شانه زدن به، تنه زدن (در میان جمعیت انبوه)

    We shouldered our way through the crowd.

    با شانه زدن از میان جمعیت رد شدیم.

    The man shouldered through the crowd to get to the front of the line.

    مرد در میان جمعیت تنه زد تا به ابتدای صف برسد.

    noun

    جغرافیا یال (کوه یا تپه)

    The hiker carefully made his way up the steep shoulder of the mountain.

    کوه‌نورد با احتیاط از یال تند کوه بالا رفت.

    She marveled at the breathtaking view from the shoulder of the hill.

    او از منظره‌ی خیره‌کننده از یال تپه شگفت‌زده شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد shoulder

    1. verb be responsible for
      Synonyms:
      accept assume bear carry take on take upon oneself
      Antonyms:
      deny refuse
    1. verb push, jostle
      Synonyms:
      shove press nudge thrust elbow hustle push aside bulldoze

    Collocations

    shoulder arms

    (ارتش) دوش فنگ، فرمان دوش فنگ

    shoulder to shoulder

    کنار یکدیگر، شانه‌به‌شانه‌ی همدیگر

    shrug one's shoulder

    شانه بالا انداختن، بی‌اعتنایی از خود نشان دادن، اهمیت ندادن

    Idioms

    cry on someone's shoulder

    (با کسی) درد دل کردن، مشکلات خود را در میان گذاشتن

    put one's shoulder to the wheel

    با جدیت کار کردن، جد و جهد کردن

    straight from the shoulder

    1- (ضربه‌ی مشت و غیره) مستقیماً از شانه به جلو، سرراست 2- رک، صاف و پوست‌کنده

    turn (or give) a cold shoulder

    1- با سردی رفتار کردن (با)، کم‌لطفی کردن 2- احتراز کردن

    give the cold shoulder

    سرد برخورد کردن، سرد رفتار کردن

    Idioms بیشتر

    have a chip on one's shoulder

    از زمین و زمان طلبکار بودن، عصبانی و شاکی بودن، کینه‌ی دیگران را به دل گرفتن

    سوال‌های رایج shoulder

    گذشته‌ی ساده shoulder چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده shoulder در زبان انگلیسی shouldered است.

    شکل سوم shoulder چی میشه؟

    شکل سوم shoulder در زبان انگلیسی shouldered است.

    شکل جمع shoulder چی میشه؟

    شکل جمع shoulder در زبان انگلیسی shoulders است.

    وجه وصفی حال shoulder چی میشه؟

    وجه وصفی حال shoulder در زبان انگلیسی shouldering است.

    سوم‌شخص مفرد shoulder چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد shoulder در زبان انگلیسی shoulders است.

    ارجاع به لغت shoulder

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «shoulder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shoulder

    لغات نزدیک shoulder

    • - should
    • - should've
    • - shoulder
    • - shoulder arms
    • - shoulder bag
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.