به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dilation

daɪˈleɪʃn̩ daɪˈleɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dilations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    پزشکی گشاد شدن، گشادشدگی، اتساع
    • - the dilation of the eye pupil as a result of light
    • - گشاد شدن مردمک چشم در اثر نور
    • - The nurse checked for any signs of dilation in the patient's airways.
    • - پرستار علائم اتساع مجاری تنفسی بیمار را بررسی کرد.
  • noun countable
    هندسه تجانس (تغییر مقیاس اشکال هندسی در صورتی که | k | > 1 باشد)
    • - The dilation of the triangle caused it to become more elongated.
    • - تجانس مثلث باعث کشیدگی بیشتر آن شد.
    • - The dilation of the image caused it to appear much larger than before.
    • - تجانس تصویر باعث شد که نسبت به قبل بزرگ‌تر به نظر برسد.
  • noun
    فراخش، فراخ‌شدگی، فراخیدگی
    • - Astronomers study the dilation of space-time caused by massive objects.
    • - ستاره‌شناسان فراخش فضا-زمان ناشی از اجرام عظیم را مطالعه می‌کنند.
    • - The dilation of the river caused flooding in the surrounding area.
    • - فراخیدگی رودخانه باعث جاری شدن سیل در اطراف آن شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dilation

  1. noun distention
    Synonyms: expansion, extension

ارجاع به لغت dilation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dilation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dilation

لغات نزدیک dilation

پیشنهاد بهبود معانی