آخرین به‌روزرسانی:

Latch

lætʃ lætʃ

شکل جمع:

latches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

ضامن، چفت

noun adverb

قفل کردن، چفت کردن، محکم نگاه داشتن، به‌وسیله‌ی کلون محکم کردن، چفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She pulled the latch and opened the door.

او چفت (یا کلون) را کشید و در را باز کرد.

Before leaving the house, securely latch all doors and windows.

پیش از ترک خانه درها و پنجره‌ها را محکم چفت کنید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She is a bit too slow but she will latch on soon.

کمی کند است؛ ولی به‌زودی قلق کار را یاد خواهد گرفت.

She latched onto my son at the party and didn't let him meet anyone else.

در مهمانی انگل پسرم شد و نگذاشت او با کس دیگری آشنا شود.

Go in, the door is off the latch.

برو تو، در چفت نیست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد latch

  1. noun lock
    Synonyms:
    fastening catch hook bolt bar clamp padlock hasp
    Antonyms:
    key
  1. verb fasten with lock
    Synonyms:
    lock secure close fasten close up bolt bar cinch make fast
    Antonyms:
    unlock unfasten loosen loose unlatch

Phrasal verbs

latch on

(عامیانه) لم کار را به دست آوردن، فهمیدن

latch onto

(عامیانه) به‌دست آوردن، دو دستی چسبیدن به، گرفتن و رها نکردن، مثل کنه چسبیدن به

Collocations

on the latch (or off the latch)

(در مورد در یا پنجره که چفت آن را طوری کشیده‌اند که خود به خود قفل نشود) چفت باز

ارجاع به لغت latch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «latch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/latch

لغات نزدیک latch

پیشنهاد بهبود معانی