آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Fastidious

fæˈstɪdiəs fæˈstɪdiəs

معنی fastidious | جمله با fastidious

adjective

سخت‌گیر، باریک‌بین، مشکل‌پسند، بیزار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Our teacher was fastidious about cleanliness.

معلم ما درمورد نظافت سخت‌گیر بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fastidious

  1. adjective very careful, meticulous
    Antonyms:
    indifferent uncareful undemanding uncritical indiscriminating uncouth

ارجاع به لغت fastidious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fastidious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fastidious

لغات نزدیک fastidious

پیشنهاد بهبود معانی