با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Hypercritical

ˌhaɪpərˈkrɪt̬ɪkl ˌhaɪpəˈkrɪtɪkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    عیب‌جو، ایرادگیر، ایرادی، نق‌نقو، خرده‌گیر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hypercritical

  1. adjective captious
    Synonyms: carping, caviling, censorious, critical, demanding, faultfinding, finicky, fussy, hair-splitting, hard to please, niggling, nit-picking, overcritical, persnickety

ارجاع به لغت hypercritical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hypercritical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hypercritical

لغات نزدیک hypercritical

پیشنهاد بهبود معانی