صفت تفضیلی:
fussierصفت عالی:
fussiestدادوبیدادکن (برای چیزهای جزئی)، ایرادگیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a fussy teacher
معلم ایرادی
He is very fussy about food.
او درمورد غذا بسیار خردهگیر است.
When our baby becomes ill, she gets very fussy.
بچهی ما وقتی بیمار میشود، خیلی بیقراری میکند.
a fussy pattern
طرح پرنقش و نگار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fussy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fussy