فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Uncritical

ʌnˈkrɪtɪkl ʌnˈkrɪtɪkl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

غیرانتقادی، غیروخیم، عادی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

an uncritical reader

خواننده‌ای که دید انتقادی ندارد

an uncritical acceptance of radical ideas

پذیرش نسنجیده‌ی عقاید افراط آمیز

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uncritical

  1. adjective casual, unfussy
    Synonyms:
    careless shallow superficial cursory offhand perfunctory imprecise inaccurate unthinking uninformed imprudent slipshod unexacting easily pleased imperceptive unperceptive undiscerning indiscriminate unselective
    Antonyms:
    important formal critical discriminating fussy

ارجاع به لغت uncritical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncritical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uncritical

لغات نزدیک uncritical

پیشنهاد بهبود معانی