بسته، مسدود (با میله یا نرده)، نردهگذاری شده
The cellar door was barred to prevent anyone from entering.
درب زیرزمین با میله بسته شده بود تا کسی وارد نشود.
During the storm, they barred the front door to keep out intruders.
درطول طوفان، در جلویی را با نرده بستند تا از ورود سارقین جلوگیری کنند.
barred windows
پنجرههای نردهدار
He was barred from Britain.
ورود او را به انگلیس ممنوع کردند.
راهراه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Barred markings on the animal's fur help it camouflage in tall grass.
لکههای راهراه روی خز حیوان به او کمک میکنند در میان علفهای بلند استتار کند.
The snake’s barred skin made it look more intimidating.
پوست راهراه مار آن را ترسناکتر نشان میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «barred» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barred