با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Brindled

American: ˈbrɪndld British: ˈbrɪndld
آخرین به‌روزرسانی:
  • adjective
    خط‌دار، راه‌راه، خال‌دار
    • - a brindled cow
    • - گاو پیسه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد brindled

  1. adjective Having a grey or brown streak or a pattern or a patchy coloring; used especially of the patterned fur of cats
    Synonyms: streaked, spotted, brindle, mottled, brinded, tabby

ارجاع به لغت brindled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brindled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brindled

لغات نزدیک brindled

پیشنهاد بهبود معانی