امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tabby

ˈtæbi ˈtæbi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
حریر موج‌دار، اعتابی، گربه ماده، زن‌ نمام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tabby

  1. noun Female cat
    Synonyms:
    tabby-cat queen
  1. adjective Having a grey or brown streak or a pattern or a patchy coloring; used especially of the patterned fur of cats
    Synonyms:
    brindled brindle brinded
  1. noun A person habitually engaged in idle talk about others
    Synonyms:
    blab gossip gossiper gossipmonger newsmonger rumormonger scandalmonger talebearer taleteller tattle tattler tattletale telltale whisperer yenta

ارجاع به لغت tabby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tabby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tabby

لغات نزدیک tabby

پیشنهاد بهبود معانی