امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Walled

wɒːld wɔːld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
دیواردار، محصور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
دارای برج و بارو، بارودار، مستحکم
- a walled town
- شهر برج و بارودار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد walled

  1. verb to shut in with or as if with bars
    Synonyms:
    locked confined barred
  1. verb to confine within a limited area.
    Synonyms:
    enclosed fenced cooped penned mewed immured
  1. verb surround with a wall in order to fortify
    Synonyms:
    surrounded fenced partitioned

Collocations

  • walled city

    شهر محصور، شهر دیوارکشی‌شده، شهر برج‌وبارودار (شهری که به‌وسیله‌ی دیوارهای دفاعی محصور شده است)

ارجاع به لغت walled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «walled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/walled

لغات نزدیک walled

پیشنهاد بهبود معانی