فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ribbed

rɪbd rɪbd

سوم‌شخص مفرد:

ribs

وجه وصفی حال:

ribbing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

شیاردار (در مورد بافتنی) (دارای راه‌راه برجسته)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The ribbed socks were comfortable.

جوراب‌های شیاردار راحت بودند.

She wore a ribbed sweater to keep warm in the chilly weather.

ژاکت شیاردار می‌پوشید تا در هوای سرد گرم بماند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ribbed

  1. verb subject to laughter or ridicule
    Synonyms:
    ridiculed teased joked kidded joshed bantered jested roasted razzed needled chaffed ride ragged stayed boned
  1. adjective (of the surface) having a rough, riblike texture
    Synonyms:
    costate
  1. adjective furnished or strengthened with ribs
    Antonyms:
    ribless

ارجاع به لغت ribbed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ribbed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ribbed

لغات نزدیک ribbed

پیشنهاد بهبود معانی