فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Forbidden

fərˈbɪdn fəˈbɪdn

گذشته‌ی ساده:

forbade

سوم‌شخص مفرد:

forbids

وجه وصفی حال:

forbidding

صفت تفضیلی:

more forbidden

صفت عالی:

most forbidden

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

ممنوع، ممنوعه، قدغن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The forbidden love between the young couple caused a great deal of tension within their families.

عشق ممنوع زوج جوان باعث ایجاد تنش زیادی بین خانواده‌هایشان شد.

The forbidden fruit in the story of Adam and Eve symbolizes the temptation to disobey God's commands.

میوه‌ی ممنوعه‌ی داستان آدم و حوا نماد وسوسه برای نافرمانی از احکام خداوند است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forbidden

  1. adjective outlawed, prohibited
    Synonyms:
    banned prohibited taboo vetoed refused closed contraband off limits no-no verboten closed-down closed-up proscribed
    Antonyms:
    allowed permitted approved authorized sanctioned

ارجاع به لغت forbidden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forbidden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forbidden

لغات نزدیک forbidden

پیشنهاد بهبود معانی