گذشتهی ساده:
forbadeسومشخص مفرد:
forbidsوجه وصفی حال:
forbiddingصفت تفضیلی:
more forbiddenصفت عالی:
most forbiddenممنوع، ممنوعه، قدغن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The forbidden love between the young couple caused a great deal of tension within their families.
عشق ممنوع زوج جوان باعث ایجاد تنش زیادی بین خانوادههایشان شد.
The forbidden fruit in the story of Adam and Eve symbolizes the temptation to disobey God's commands.
میوهی ممنوعهی داستان آدم و حوا نماد وسوسه برای نافرمانی از احکام خداوند است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «forbidden» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forbidden