آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Unpaid

ˌʌnˈpeɪd ˌʌnˈpeɪd

معنی unpaid | جمله با unpaid

adjective C1

پرداخت‌نشده

The employee filed a complaint about their unpaid wages.

این کارمند برای دستمزد پرداخت‌نشده‌اش شکایت کرد.

An unpaid debt can cause financial stress.

بدهی پرداخت‌نشده می‌تواند باعث استرس مالی شود.

adjective C1

بدون حقوق، بدون دستمزد، بدون پول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

She refused to continue with the unpaid internship.

او از ادامه‌ی کارآموزی بدون حقوق خودداری کرد.

She felt undervalued for the unpaid work she did for the community.

او احساس می‌کرد به‌خاطر کار بدون دستمزدی که برای جامعه انجام می‌داد، کم‌ارزش شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد unpaid

  1. adjective free, voluntary
    Synonyms:
    voluntary volunteer gratuitous donated contributed unsalaried unrewarded unindemnified honorary freewilled
    Antonyms:
  1. adjective not settled; taken without remuneration
    Synonyms:
    outstanding owing overdue due unsettled payable past due in arrears delinquent not discharged undefrayed unliquidated mature
    Antonyms:

سوال‌های رایج unpaid

معنی unpaid به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «unpaid» در زبان فارسی به «پرداخت‌نشده» یا «بی‌مزد»، «بدون دستمزد» و «بدون حقوق» ترجمه می‌شود.

این واژه از ترکیب پیشوند un- (به‌معنای «نه» یا «بدون») و واژه‌ی paid (به‌معنای «پرداخت‌شده») ساخته شده است. معنای اصلی آن به وضعیتی اشاره دارد که در آن مبلغی که باید پرداخت شود، هنوز داده نشده یا هیچ پاداش مالی برای انجام کاری در نظر گرفته نشده است. این کلمه در زمینه‌های اقتصادی، شغلی، اجتماعی و حتی اخلاقی کاربردهای گوناگونی دارد.

در زمینه‌ی مالی و حسابداری، unpaid معمولاً برای توصیف بدهی‌ها، فاکتورها یا صورتحساب‌هایی به کار می‌رود که هنوز تسویه نشده‌اند. برای مثال، عبارت unpaid bills به معنای «قبوض پرداخت‌نشده» است. در چنین مواردی، این واژه نشانگر نوعی تعهد مالی باز است که هنوز انجام نشده و در نتیجه، می‌تواند بر اعتبار یا وضعیت اقتصادی فرد یا سازمان تأثیر بگذارد. در زبان رسمی تجارت، گاه این واژه حامل بار هشداردهنده است، زیرا پرداخت‌نکردن به‌موقع می‌تواند موجب جریمه، کاهش اعتبار یا پیامدهای قانونی شود.

در حوزه‌ی اشتغال و نیروی کار، unpaid اغلب به کارهایی اشاره دارد که بدون دریافت دستمزد انجام می‌گیرند. برای نمونه، اصطلاح unpaid work یا unpaid internship به ترتیب به «کار بی‌مزد» و «دوره‌ی کارآموزی بدون حقوق» ترجمه می‌شوند. این نوع فعالیت‌ها ممکن است از روی داوطلبی، آموزش یا ضرورت انجام شوند. با این حال، مفهوم unpaid در این زمینه همواره با بحث‌هایی درباره‌ی عدالت اقتصادی و بهره‌کشی احتمالی از نیروی کار همراه است، به‌ویژه زمانی که کار بی‌مزد جایگزین کار رسمی و حقوق‌دار می‌شود.

در زندگی روزمره، «unpaid» می‌تواند بیانگر ارزش کارهایی باشد که به‌طور رسمی پاداش مالی ندارند، اما از اهمیت بالایی برخوردارند. کارهایی مانند مراقبت از کودکان، رسیدگی به سالمندان یا کارهای داوطلبانه‌ی اجتماعی، گرچه اغلب «unpaid» هستند، اما از نظر انسانی و اجتماعی نقشی بنیادین ایفا می‌کنند. در این معنا، واژه‌ی unpaid نوعی ارج‌گذاری غیرمادی به فداکاری و مسئولیت اجتماعی را تداعی می‌کند.

در بعد استعاری یا فلسفی، unpaid می‌تواند نمادی از بدهی‌های اخلاقی یا احساسی انسان باشد؛ یعنی تعهداتی که در قالب پول یا قرارداد سنجیده نمی‌شوند، اما همچنان بر وجدان و روابط انسانی سنگینی می‌کنند. مثلاً می‌توان گفت: There are debts of kindness that remain unpaid — «بدهی‌هایی از جنس مهربانی وجود دارند که هرگز پرداخت نمی‌شوند.» در این معنا، unpaid حالتی از ناتمام‌بودن و یادآوری ارزش‌های انسانی فراتر از پول را به تصویر می‌کشد.

واژه‌ی «unpaid» ترکیبی از واقعیت اقتصادی و معناهای اخلاقی را در خود دارد. از یک سو، هشداردهنده‌ی بی‌توجهی به مسئولیت‌های مالی است، و از سوی دیگر، یادآور ارزش‌هایی است که در قالب پول نمی‌گنجند. این واژه به ما یادآوری می‌کند که همه‌ی پرداخت‌ها مالی نیستند و گاهی مهم‌ترین تعهدات انسان، همان‌هایی‌اند که هرگز «پرداخت» نمی‌شوند، اما در رفتار، وجدان و روابط انسانی باقی می‌مانند.

ارجاع به لغت unpaid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unpaid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unpaid

لغات نزدیک unpaid

پیشنهاد بهبود معانی