به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Mucus

ˈmjuːkəs ˈmjuːkəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    خلط، بلغم، ماده مخطی، ماده لزج
    • - She has a bad cold and her nose is filled with mucus.
    • - سرماخوردگی بدی دارد و اخلاط بینی او را گرفته است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mucus

  1. noun Protective secretion of the mucus membranes; in the gut it lubricates the passage of food and protects the epithelial cells; in the nose and throat and lungs it can make it difficult for bacteria to penetrate the body through the epithelium
    Synonyms: phlegm, snot, excretion, mucous secretion, slime

ارجاع به لغت mucus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mucus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mucus

لغات نزدیک mucus

پیشنهاد بهبود معانی