خلط، بلغم، ماده مخطی، ماده لزج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She has a bad cold and her nose is filled with mucus.
سرماخوردگی بدی دارد و اخلاط بینی او را گرفته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mucus» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mucus