فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ink

ɪŋk ɪŋk

گذشته‌ی ساده:

inked

شکل سوم:

inked

سوم‌شخص مفرد:

inks

وجه وصفی حال:

inking

شکل جمع:

inks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1

مرکب، جوهر

We used to write our homework in (black) ink.

ما مشق‌هایمان را با مرکب می‌نوشتیم.

The ink spilled all over my notebook.

جوهر روی دفترم ریخت.

noun countable uncountable informal

تتو (نقوشی که با سوزن و جوهر روی پوست ایجاد می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She got a new ink on her thigh last night.

دیشب روی رانش تتوی جدیدی نقش بست.

I'm thinking of getting some more ink on my back.

به این فکر می‌کنم که روی پشتم تتوی بیشتری داشته باشم.

verb - transitive B1

جوهری کردن، مرکب زدن به، مرکبی کردن، مرکب پاشیدن به

The student inked the answers.

دانش‌آموز پاسخ‌ها را جوهری کرد.

She inked the pen.

به قلم مرکب زد.

verb - transitive informal

تتو زدن

She asked me to ink her favorite quote on her wrist.

او از من خواست که نقل‌قول محبوبش را روی مچ دستش تتو بزنم.

My friend inks people for a living.

دوست من برای امرار معاش به مردم تتو می‌زند.

verb - transitive informal

انگلیسی آمریکایی امضا کردن

The seller is ready to ink the contract.

فروشنده آماده‌ی امضای قرارداد است.

Please ink the contract before the end of the day.

لطفا پیش از پایان روز قرارداد را امضا کنید.

verb - transitive

کشیدن، نوشتن (با جوهر)

The artist inked a beautiful portrait of the old man.

این هنرمند پرتره‌ی زیبایی از پیرمرد کشید.

She carefully inked her name at the bottom of the page.

او با دقت نام خود را در پایین صفحه نوشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ink

  1. noun
    Synonyms:
    paint watercolor tusche

ارجاع به لغت ink

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ink» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ink

لغات نزدیک ink

پیشنهاد بهبود معانی