آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ فروردین ۱۴۰۳

    Ink

    ɪŋk ɪŋk

    گذشته‌ی ساده:

    inked

    شکل سوم:

    inked

    سوم‌شخص مفرد:

    inks

    وجه وصفی حال:

    inking

    شکل جمع:

    inks

    معنی ink | جمله با ink

    noun B1

    مرکب، جوهر

    We used to write our homework in (black) ink.

    ما مشق‌هایمان را با مرکب می‌نوشتیم.

    The ink spilled all over my notebook.

    جوهر روی دفترم ریخت.

    noun countable uncountable informal

    تتو (نقوشی که با سوزن و جوهر روی پوست ایجاد می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    She got a new ink on her thigh last night.

    دیشب روی رانش تتوی جدیدی نقش بست.

    I'm thinking of getting some more ink on my back.

    به این فکر می‌کنم که روی پشتم تتوی بیشتری داشته باشم.

    verb - transitive B1

    جوهری کردن، مرکب زدن به، مرکبی کردن، مرکب پاشیدن به

    The student inked the answers.

    دانش‌آموز پاسخ‌ها را جوهری کرد.

    She inked the pen.

    به قلم مرکب زد.

    verb - transitive informal

    تتو زدن

    She asked me to ink her favorite quote on her wrist.

    او از من خواست که نقل‌قول محبوبش را روی مچ دستش تتو بزنم.

    My friend inks people for a living.

    دوست من برای امرار معاش به مردم تتو می‌زند.

    verb - transitive informal

    انگلیسی آمریکایی امضا کردن

    The seller is ready to ink the contract.

    فروشنده آماده‌ی امضای قرارداد است.

    Please ink the contract before the end of the day.

    لطفا پیش از پایان روز قرارداد را امضا کنید.

    verb - transitive

    کشیدن، نوشتن (با جوهر)

    The artist inked a beautiful portrait of the old man.

    این هنرمند پرتره‌ی زیبایی از پیرمرد کشید.

    She carefully inked her name at the bottom of the page.

    او با دقت نام خود را در پایین صفحه نوشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ink

    1. noun
      Synonyms:
      paint watercolor tusche

    سوال‌های رایج ink

    گذشته‌ی ساده ink چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده ink در زبان انگلیسی inked است.

    شکل سوم ink چی میشه؟

    شکل سوم ink در زبان انگلیسی inked است.

    شکل جمع ink چی میشه؟

    شکل جمع ink در زبان انگلیسی inks است.

    وجه وصفی حال ink چی میشه؟

    وجه وصفی حال ink در زبان انگلیسی inking است.

    سوم‌شخص مفرد ink چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد ink در زبان انگلیسی inks است.

    ارجاع به لغت ink

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ink» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ink

    لغات نزدیک ink

    • - injury time
    • - injustice
    • - ink
    • - ink pad
    • - inkberry
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.