گذشتهی ساده:
panickedشکل سوم:
panickedسومشخص مفرد:
panicsوجه وصفی حال:
panickingشکل جمع:
panicsمضطرب، نگران، وحشتزده، عجولانه
panic selling
فروش عجولانه
a panic retreat
عقبنشینی عجولانه
وحشت، اضطراب، ترس ناگهانی، دهشت، هراس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to throw into a panic
وحشتزده کردن
When the police ordered the car to stop, the driver got into a panic.
وقتی که پلیس دستور توقف اتومبیل را داد راننده دستپاچه شد.
Panic spread on the stock market.
ترس و نگرانی بورس سهام را فرا گرفت.
وحشتزده کردن، در بیم و هراس انداختن
نگران شدن، مضطرب شدن
Don't panic, your father is improving.
سراسیمه نشو! (حال) پدرت رو به بهبودی است.
The crowd panicked with the sound of explosion.
در اثر سر و صدای انفجار مردم وحشتزده شدند.
push (or press) the panic button
(امریکا - عامیانه) هول کردن، با دستپاچگی (و بدی) کاری را انجام دادن، وحشتزده شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «panic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/panic