گذشتهی ساده:
flinchedشکل سوم:
flinchedسومشخص مفرد:
flinchesوجه وصفی حال:
flinchingشکل جمع:
flinchsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از انجام کار (ناخوشایند و غیره) سرباز زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flinch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flinch