به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Monkey

ˈmʌŋki ˈmʌŋki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    monkeyed
  • شکل سوم:

    monkeyed
  • سوم شخص مفرد:

    monkeys
  • وجه وصفی حال:

    monkeying
  • شکل جمع:

    monkeys

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    جانورشناسی میمون
    • - I saw a monkey eating a banana in the zoo.
    • - میمونی را دیدم که در باغ‌وحش موز می‌خورد.
    • - The monkey's long tail helped it balance as it climbed.
    • - دم دراز میمون به آن کمک کرد تا در هنگام بالا رفتن تعادل خود را حفظ کند.
  • noun countable informal
    شیطان، تخس (بچه)
    • - The teacher scolded the monkey for disrupting the class.
    • - معلم بچه‌ی تخس را به خاطر به هم ریختن کلاس سرزنش کرد.
    • - The babysitter struggled to control the monkey.
    • - پرستار بچه سعی کرد شیطان را کنترل کند.
  • noun slang countable informal
    انگلیسی بریتانیایی ۵۰۰ پوند
    • - He borrowed a monkey from his friend.
    • - او ۵۰۰ پوند از دوستش قرض گرفت.
    • - The thief stole a monkey from the bank.
    • - دزد ۵۰۰ پوند از بانک دزدید.
  • verb - transitive
    تقلید کردن
    • - He tried to monkey my dance moves.
    • - او سعی کرد حرکات رقص من را تقلید کند.
    • - The children enjoyed monkeying each other's actions.
    • - بچه‌ها از تقلید کردن کارهای یکدیگر لذت می‌بردند.
  • verb - intransitive
    انگولک کردن
    • - Don't monkey around with the car, kids!
    • - بچه‌ها، اتومبیل را انگولک نکنید!
    • - Don't monkey with the settings on the computer.
    • - تنظیمات روی کامپیوتر را انگولک نکنید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد monkey

  1. noun primate
    Synonyms: anthropoid, ape, baboon, chimpanzee, gorilla, imp, lemur, monk, orangutan, rascal, scamp, simian
  2. verb fiddle, tamper with
    Synonyms: busybody, butt in, fool, fool around, fool with, horn in, interfere, interlope, intermeddle, make, meddle, mess, play, pry, tinker, trifle
    Antonyms: leave alone

Phrasal verbs

Idioms

ارجاع به لغت monkey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monkey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monkey

لغات نزدیک monkey

پیشنهاد بهبود معانی