گذشتهی ساده:
monkeyedشکل سوم:
monkeyedسومشخص مفرد:
monkeysوجه وصفی حال:
monkeyingشکل جمع:
monkeysتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مسخرهبازی درآوردن
(عامیانه) 1- اعتیاد 2- هر مسئله یا وسواس ناراحتکننده
مضحکه کردن، اسباب خندهی دیگران کردن
جلو آدم مسخره مسخرهبازی درآوردن، جلو میمون میمونازی درآوردن
چوب لای چرخ گذاشتن، کارشکنی کردن
throw a monkey wrench into (something)
چوب لای چرخ گذاشتن، خرابکاری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «monkey» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monkey