با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Monkey

ˈmʌŋki ˈmʌŋki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    monkeyed
  • شکل سوم:

    monkeyed
  • سوم‌شخص مفرد:

    monkeys
  • وجه وصفی حال:

    monkeying
  • شکل جمع:

    monkeys

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
جانورشناسی میمون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- I saw a monkey eating a banana in the zoo.
- میمونی را دیدم که در باغ‌وحش موز می‌خورد.
- The monkey's long tail helped it balance as it climbed.
- دم دراز میمون به آن کمک کرد تا در هنگام بالا رفتن تعادل خود را حفظ کند.
noun countable informal
شیطان، تخس (بچه)
- The teacher scolded the monkey for disrupting the class.
- معلم بچه‌ی تخس را به خاطر به هم ریختن کلاس سرزنش کرد.
- The babysitter struggled to control the monkey.
- پرستار بچه سعی کرد شیطان را کنترل کند.
noun slang countable informal
انگلیسی بریتانیایی ۵۰۰ پوند
- He borrowed a monkey from his friend.
- او ۵۰۰ پوند از دوستش قرض گرفت.
- The thief stole a monkey from the bank.
- دزد ۵۰۰ پوند از بانک دزدید.
verb - transitive
تقلید کردن
- He tried to monkey my dance moves.
- او سعی کرد حرکات رقص من را تقلید کند.
- The children enjoyed monkeying each other's actions.
- بچه‌ها از تقلید کردن کارهای یکدیگر لذت می‌بردند.
verb - intransitive
انگولک کردن
- Don't monkey around with the car, kids!
- بچه‌ها، اتومبیل را انگولک نکنید!
- Don't monkey with the settings on the computer.
- تنظیمات روی کامپیوتر را انگولک نکنید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monkey

  1. noun primate
    Synonyms: anthropoid, ape, baboon, chimpanzee, gorilla, imp, lemur, monk, orangutan, rascal, scamp, simian
  2. verb fiddle, tamper with
    Synonyms: busybody, butt in, fool, fool around, fool with, horn in, interfere, interlope, intermeddle, make, meddle, mess, play, pry, tinker, trifle
    Antonyms: leave alone

Phrasal verbs

Idioms

ارجاع به لغت monkey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monkey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monkey

لغات نزدیک monkey

پیشنهاد بهبود معانی