فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Monk

mʌŋk mʌŋk

شکل جمع:

monks

توضیحات:

همچنین در معنای دوم می‌توان از monkey به‌جای monk استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

دین راهب، تارک‌دنیا

The monk prayed silently in the monastery.

راهب بی‌صدا در صومعه دعا کرد.

The monk dedicated his life to serving God.

راهب زندگی خود را وقف خدمت به خدا کرد.

noun countable

جانورشناسی میمون

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The monk swung from branch to branch in the lush jungle.

میمون در جنگل سرسبز از این شاخه به آن شاخه می‌پرید.

In the story, the monk became friends with a lonely lion.

در داستان، میمون با یک شیر تنها دوست شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monk

  1. noun man who devotes life to contemplation of god
    Synonyms:
    priest religious brother hermit monastic ascetic recluse friar abbot anchorite cenobite eremite solitary

ارجاع به لغت monk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/monk

لغات نزدیک monk

پیشنهاد بهبود معانی