شکل جمع:
monksهمچنین در معنای دوم میتوان از monkey بهجای monk استفاده کرد.
دین راهب، تارکدنیا
The monk prayed silently in the monastery.
راهب بیصدا در صومعه دعا کرد.
The monk dedicated his life to serving God.
راهب زندگی خود را وقف خدمت به خدا کرد.
جانورشناسی میمون
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The monk swung from branch to branch in the lush jungle.
میمون در جنگل سرسبز از این شاخه به آن شاخه میپرید.
In the story, the monk became friends with a lonely lion.
در داستان، میمون با یک شیر تنها دوست شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «monk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/monk