با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Monitory

ˈmɑːnɪtəriː ˈmɒnɪtərɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
وابسته به اخطار یا آگاهی یا انگیزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monitory

  1. adjective Giving warning
    Synonyms: warning, admonitory, cautionary, sinister, admonishing, portentous, exemplary

ارجاع به لغت monitory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monitory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monitory

لغات نزدیک monitory

پیشنهاد بهبود معانی