به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Monitory

ˈmɑːnɪtəriː ˈmɒnɪtərɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adjective
    وابسته به اخطار یا آگاهی یا انگیزه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد monitory

  1. adjective Giving warning
    Synonyms: warning, admonitory, cautionary, sinister, admonishing, portentous, exemplary

ارجاع به لغت monitory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monitory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monitory

لغات نزدیک monitory

پیشنهاد بهبود معانی